رویای ما |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چرا خدای عاشقان به دل نظر نمیکند
هجر به سر نمیبرد هیچ به در نمیکند
در این فضای بی ثمر داغ زدل نمیبرد
روی نگارم زنظر هیچ گذر نمیکند
از دل و از دیده ی او گر نشود یاد مرا
باز بدین رو برود عشق حذر نمیکند
پر شده از یاد مرا هر نفس آواز مرا
کاش به رویم برسد حیف ثمر نمیکند
گر رخ او دیده شود درد زدل چیده شود
عیش چنین نمیشود هیچ بدین نمیکند
بی رخ او زرد شوم بی نفسش سرد شوم
گر به وصالش نرسم هیچ ظفر نمیکند
از نفسش تازه شوم عاشق و آواره شوم
با رخ او هست شوم گر چه نظر نمیکند
گر نشود یار مرا مونس و دلدار مرا
هست نخواهم که دگر هست ثمر نمیکند
درد به کس رو نکنم هیچ به کس خو نکنم
جز که نگارم برسد حیف چنین نمیکند
گر نکند روی مرا عاشق خوش گوی مرا
چون همه از خود برسد اوی چنین نمیکند
خار منم زار منم علشق بیمار منم
چون همه سرکش بده ام ورنه چنین نمیکند
روی کند سوی کند این همه نیک اوی کند
گرچه بدم باز مرا هیچ به در نمیکند هر بشود هر نشود هر چه زحکمت برسد
درد به خالق ببرم او که حذر نمیکند
آذر 88
دوستان این شعر خودمه نظر بدید خوشحال میشم ![]() آخرین مطالب پيوندها
![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |